به کجا چنین شتابان؟
گون از نسیم پرسید.
- دل من گرفته زین جا
هوس سفر نداری
ز غبار این بیابان؟
- همه آرزویم اما
چه کنم که بسته پایم.
به کجا چنین شتابان؟
- به هر آن کجا که باشد
به جز این سرا، سرایم.
- سفرت به خیر اما
تو و دوستی، خدا را
چو از این کویر وحشت
به سلامتی گذشتی
به شکوفهها، به باران
برسان سلام ما را.
م. سرشک
دو سال پیش در حرم امام رضا موقع تحویل سال با هم و با همه ی دیگرانی که آنجا بودند دعای تحویل سال را بلند خواندیم. صدایت را می شنیدم که می گفتی «حول حالنا الی احسن الحال».. دلم برایت می رفت که باید این را از روی ویلچر بخوانی.. وقتی بوسیدمت به این فکر کردم که سال دیگر هستی یا رفتی؟ بودی. اما روی تخت، بی حال و ناهوشیار.. فکر کردم سال بعد چطور؟ وقتی حالا این قدر بدحالی، سال بعد، بدتر بودن چه شکلی است؟
حالا می دانم چه شکلی است. امسال که بیاید از همیشه به
امروز در خلال حرف زدن فهمیدم آرامش برای من از امنیت مالی و جایگاه اجتماعی اولویت مهم تری هست؛ حتی از علاقه.
تازه فهمیدم چرا اسباب رفتن تو رو مهیا کردم. ببین آدمی که با ترس از دادن، داره تو رو کنترل میکنه که خوب و مهربون و منعطف و همراه باشی؛ نگه داشتنی نیست. رهاش کن بره رییس.
خسته ام
همجواری ای که آرامش تولید نکنه به هیچ کار نمیاد.
دارم فکر میکنم به بعدش و می بینم تحمل دلتنگی خیلی هم کار سختی نیست.
چرا به غرورم احترام نمیگذارم بگم سفرت سلامت؟
از انعطاف پذیری های بیجای خودم متنفرم؛ از اینکه جایی که باید قاطع باشم؛ کوتاه میام.
من به آمار زنده زمین مشکوکم
گرچه پیش تر مرده ام.
ولی هر صبح در جلوی آینه
منتظرم تا قبل به خاک سپردنم.
بیایی و زنده ام کنی.
روبروی آینه هستم ولی هرچه مینگرم تو رو نمیبینم.
اگه روزی
آمدی در آینه و نبودم
بدان کوله بار بسته ام تا بجویمت
با همان کوله بار سفرت
بیا در پی ام
کسی نمیداند شاید در راه مانده ام و مسیر گم کرده.
خوشحال میشوم ببینمت و ببویمت و بگویمت ...
بالاخره پی کارم رو گرفتم و تامام.
بعد از حدودا یه سال، رفتم آزمایشگاه دانشکده، خیلی ها اپلای کردن و نیستن، اونا که موندن هم رفتنین.
همچین که پام رو گذاشتم اونجا و دیدم چقد خالیه. ناراحت شدم واقعا. واقعا گلبم گرفت.
چی شد که اینجوری شد. هر کی رو میبینی داره اپلای میکنه. خستم کردین دیگه.
اه، مرسی.
سفرت سلامت اما، به کجا میری عزیزم قفس تموم دنیا ...
«استاد شفیعی کدکنی»
«به کجا چنین شتابان؟»
گَوَن از نسیم پرسید
«دلِ من گرفته زینجا
هوس سفر نداری
ز غبار این بیابان؟»
«همه آرزویم، اما
چه کنم که بسته پایم...»
«به کجا چنین شتابان؟»
«به هر آن کجا که باشد به جز این سرا سرایم»
«سفرت به خیر! اما، تو و دوستی، خدا را
چو ازین کویرِ وحشت به سلامتی گذشتی
به شکوفه ها به باران
برسان سلامِ ما را»
بچهها با داد و جیغ و فریاد از کلاس بیرون رفتند و کلاس آرام شد. گچ آرام چشمهایش را باز کرد تیکه های تنش که روی زمین ریخته بود را دید و لبخندی زد .تخته پاک کن که به او نگاه میکرد گفت: به چه لبخند میزنی؟ به تکه های تنت ؟تو داری تمام میشوی؟گچ راحت لم داد و دستهایش را گذاشت زیر سرش و گفت امروز هزار مسأله را حل کردم و به بچه های کلاس هزار چیز تازه آموختم.روز بعد گچ تمام شده بود تختهپاک کن در حالی که تکه های ریختهی تن گچ را تماشا میکردزیر ل
امیر المومنین علیه السلام راس و امیر و شریفترین مومنین در قرآن (به روایت اهل سنت عمری)
احمد بن حنبل، ابن ابی حاتم و ابن مردویه از علمای بزرگ اهل سنت عمری روایت کردهاند:
حدّثنا إبراهیم بن شریك الكوفیّ قال حدثنا زكریّا بن یحیى الكسائیّ قال حدثنا عیسى، عن علیّ بن بذیمة، عن عكرمة، عن ابن عبّاس، قال: سمعته یقول: لیس من آیة فی القرآن: {یا أیّها الّذین آمنوا}، إلّا وعلیّ رأسها وأمیرها وشریفها، ولقد عاتب اللّه أصحاب محمّد فی القرآن، وما ذكر علیّا
به کجا چنین شتابان؟گون از نسیم پرسید
-دل من گرفته زین جاهوس سفر نداریز غبار این بیابان؟
-همه آرزویم اماچه کنم که بسته پایم.به کجا چنین شتابان؟
-به هر آن کجا که باشدبه جز این سرا، سرایم
-سفرت به خیر اما تو و دوستی، خدا راچو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتیبه شکوفهها، به بارانبرسان سلام ما را
شفیعی کدکنی
رفتی و غم برگ و برت در بغلم ماندصدخاطره وقت سفرت در بغلم ماند
خوابیده ای ای خواب زده در بغل خاکبیخوابی وقت سحرت در بغلم ماند
بستی به نوک تیر دلم را و پریدیشال عربی کمرت دربغلم ماند
تیرسه پر آمد سپرت بند به مو شدای بی سپر من سه پرت در بغلم ماند
آتش زده ولله مرا کاش ببینیقدری نم چشمان ترت دربغلم ماند
سیراب شدی یا نشدی؟آب نخوردی؟خشکی لبت با جگرت در بغلم ماند
رفتی و شبم بی تو دگر ماه نداردخاموشی روی قمرت در بغلم ماند
این تیر که نه!نیزه بی رحم تورا
خـدایا واقعا این وقتاست که من سرجــای خودم هنگ میکنـم نه راه پس دارم نه راه پیش !مــرگ چجوری اتفاق میوفته ...
در عجب خیلی چـیزا میمونم ! زندگــی اصلا یعنی چی؟
من باید خیلی راه هـــا برم تا به ته خط برسم ، ولی من همین حالا رسیـدم به ته خط ! ولی مطمئنم این ته خطــها شروعش یه خط جدیده خوشحالم ناراحت نیستم اصلا ولی این جوی که بوجود آمـده سنگینه تا بخوام جمع کنم !
میدونم خط به خط ایـن زندگی همه اش زندگیه !!
اهنگ مازیار فلاحی "عشقم" تماما انگاری داره حر
شما فکر کن ۹ تا برادر دیگه داری و یکی از دیگری بهتر. برادرایی ک روزهای بسیار از زیر یک سقف بودنتان می گذرد.
برادر هایی ک هرکدامشان مستقلا زندگی تشکیل داده اند و جایی مشغول هدفی اند.دست این نه تارا بگیر و برو مسافرت.
با قطار برو... ک بیشترین زمان ممکن را کنارشان باشی.
دورترین نقطه ی ممکن را در نقشه پیدا کن ... ک بیشتربین زمان ممکن را.
در طول سفر یک دل سیر نگاهشان کن.
اصلا نمی خواهد حرفی بزنی، خوووب نگاهشان کن، حالاتشان را بخاطر بسپار. گذشته ه
در مقاله های پیشین دانستیم که بسته بندی، لباس و خانه ی کالا به شمار می رود. دانستیم که صدای بسته بندی از صدای فروشنده بلند تر است و این کالاست که در نهایت باید خود را به فروش برساند. از سویی دیگر، آگاه شدیم که بهتر آن است که نه طراح، که طرح حرف و حدیث خودش را به گوش مخاطب برساند. در این مقاله به دو زیر گروه مهم از طراحی و بسته بندی می پردازیم:
بسته بندی و طراحی داخلی
بسته بندی و طراحی خارجی
بسته بندی و طراحی داخلی
از آن جایی که در یادداشت های پیشی
گاهی وقتا به خاطر بقیه کارایی میکنم که نباید بکنم
اینو حسو دارم که از خود قبلیم فاصله گرفتم
البته این فاصله گرفتن طبیعیه تا حدی، بالاخره همه رشد میکنیم و بالاغ تر میشیم ولی این چیزی که الان دارم از خودم میبینم پس رفته ...
ولی دیگه نمیخوام حتی اگه از چشم بقیه بیوفتم و ازم ناراحت شن یا حتی اگه ادم باحال سابق نباشم ... مهم اینه اثبات شدم برای بعضیا
تا همینجاشم زیاد از اصولم گذشتم ولی دیگه نه
اولین قدمم الان برداشتم که استادم در مقابل زیاده خواهی
نامهای به فرزندانم ۱
به نام خدادلبندانم اگر تا آن روز نظام آموزش و پرورش تغییر رو به بهبودی نداشت و شما نیز همین راه را برای پیمودن بخشی از زندگیتان انتخاب کردید؛ بدانید روزی مادرتان سر کلاس ادبیات در مدرسه ذره ذره وجودش را شور و شعف گرفته است زمانی که معلمش خوانده است:"باغ بیبرگی که میگوید که زیبا نیست؟ داستان از میوههای سر به گردون سای اینک خفته در تابوت پست خاک میگویدباغ بیبرگیخندهاش خونیست اشکآمیزجاودان بر اسب یالا
دیروز عصر اینترنت همراه استان فارس وصل شد. دو هفته نمایش درخشان مردم سالاری. همین! دیگه در مورد این موضوع حرفی ندارم.
گفتم آمده ایم جنوب برای خرید جهیزیه. ماشاءالله حتی همین دست جهیزیه که از هر قلم جنس یک عدد هست و معلوم است برای مصرف خریده شده و نه برای تجارت را هم ممکن است بگیرند. راننده های گرامی هم با علم به این قضیه کرایه ی سه برابری میگیرند! عملا اگه وارد نباشی به موضوع، بخش زیادی از سودی که میخواستی با این سفرت بکنی در جا میرود توی جیب ران
خداروشکر من همیشه سعی کردم در عین اینکه مراقب کارام باشم، آدم شاکری هم باشم،
بارون میاد، شکر میکنم،
گرمه، شکر میکنم، سرده، خوشحالم و شکر میکنم،
تصادف میکنم، شکر میکنم که خودمون چیزیمون نشد،
مشکل سلامتی پیش بیاد، شکر میکنم که چیز خاصی نیست و خوب میشه،
کباب میخوریم، شکر میکنیم، نون خشک میخوریم، شکر میکنیم...
خداییش هم خدا همیشه خوبی ها رو برامون بیشترش میکنه.
خداروشکر همیشه درست میشه برامون.
امروز از یه سفر کاری برگشتیم،، توی جاده، بعد از
ای پرنده مهاجرسفرت سلامت امابه کجامیری عزیزم قفسه تموم دنیا
روی شاخه های دوری چه خوشی داره صبوریوقتی خورشیدی نباشه تا همیشه سوت و کوری
میگذره روزای عمرت توی جاده های خلوتتا بخوای بر گردی خونه گم میشی تو باغ غربت
واسه ما فرقی نداره هر جا باشیم شب نشینیمدلخوشیم به این که شاید سحرو یه روز ببینیم
آخرش یه روزی هجرت در خونتو میکوبهتازه اون لحظه میفهمی همه آسمون غروبهآخرش یه روزی هجرت در خونتو میکوبهتازه اون لحظه میفهمی همه آسمون غروبه
میگذره رو
کمتر شهری در ایران مثل اصفهان میماند. هم خودش دیدنی است و هم اطرافش. اصفهان جایی است که آدم از تماشای بناهای تاریخی و پلهایش و راه رفتن در کوچههایش سیر نمیشود و وقتی زایندهرود پرآب باشد سفرت دلچسبتر هم هست. به جز خود شهر که جاهای دیدنی زیادی دارد، جاهای دیدنی اطراف اصفهان هم کم نیست.
بهترین جاهای دیدنی اصفهان در ادامه مطلب ☜
ادامه مطلب
سلام سندباد جون !
سفرت خیلی طولانی شد . شیلا خیلی دلتنگی می کند. کمتر با من حرف می زند. نگرانش هستم . تنها حرفی که با آه و غصه ی فراوان ادا می کند : « سندباد جوووونم ! » است که دلم را ریش می کند. برای مدتی مرغ مینای پسر همسایه را آوردم تا از دلتنگی درآید ولی از تو چه پنهان محل سگ به او نگذاشت .
در طول این سال ها بارها فیلم هایی که از سفرت برای من ارسال کرده ای با شیلا تماشا کرده ایم و هربار دلمان تنگ تر شده و افسوس خورده ایم که چرا در این سفرها و ماج
هر شب ستارهیی به زمین میکشند و این آسمان غمزده غرق ستارهها است
سلام رفیق، چهگونه تجسمات کنم؟ به کدام جرم تصورت کنم؟ جوانکی نحیف بر فراز چوبهی دار که به شکفتن غنچهی خورشید لبخند میزند؟ یا کودکی پابرهنه از رنجدیدهگان پایین شهر که میخواست مژدهی نان باشد برای سفرههای خالی از نان مردماش.
چهگونه تجسمات کنم؟ نوجوانی از جنس آزاد چشیدهگان بالای شهر که الفبای رنج و مظلومیت، درس مکتب و مدرسه و زندهگیشان است. راس
امشب خونه عمو شاهرخ بودیم شام:)
عیدی بازم صدی داد...ولی صد تومنی :/
میخواستم بگم عمو عید فطر که صددلاری دادید خب قربانم صد یورویی میدادید دیگه:)))
نمی دونم چرا پسرفت کردن:)))
بابا هم باز هیچی...عیدی نداد...اصلا عیدی نخواستم از اول سال هزار تومنم پول تو جیبی نداده:/
عمو امشب عیدی داد یواش به بابا گفتم
+یاد بگیرید از عمو ببینید، همه عیدا عیدی میدن شما چی؟
-به نظر من همه عیدا عیدی نداره..نظر عموجانتون محترمه ولی :)
+بله ...نظرتون درباره پول توجیبی چی؟ اونم
با یاد شهیدان و پیر جماران (جدید) دانلود
منو یکم ببین سینه زنیم رو هم ببین (جدید) دانلود
بی بی قابل نداره بره این سرم تو راهت (جدید) دانلود
بانو سر سفرت میزنم زانو (جدید) دانلود
مداحی مازندرانی دانلود
مداحی علیه آل سعود دانلود
بزرگداشت مدافع حرم - شهید نوروزی دانلود
بزرگداشت مدافع حرم - شهید مغنیه دانلود
جلسه هفتگی دانلود
ماهی غواص دانلود
شب اول محرم سال 92 دانلود
شب اول محرم سال 93 دانلود
شب هشتم محرم 91 دانلود
شام غریبان سال 91 دانلود
نواه
غروب بی تو بودن را در حالی بر روی کاغذ میآورم که این قلم توانایی روزهای تنهاییام را ندارد. رضای عزیزم سلام: با بندبند انگشتانم شمارش کردهام، که چند روز است از سفر عشق بازگشتی نداشتهای. در روزهای نبودنت انتظار بازگشت را با انگشتانم شمارش میکردم. اما افسوس که نیامدی و مرا مات و مبهوت تا ابد در انتظارت گذاشتی. هر بار که به نبودنت فکر میکنم اشک از چشمانم سرازیر میشود. روزی که خبر پر گشودنت را شنیدم با خود گفتم نه ... میآید ... خودش قول
به بابا گفتم: تو زندگیم با هر مردی معامله کردم پشیمونم کرد.
گفت: حتی با من؟
گفتم: پدر و دختری که معامله نداره.
گفت: بیا با من معامله کن ببین چجوریه.
گفتم: پدر و دختری معامله نداره.
گفت: اگه تکلیف نبود بدون تو نمیاومدم.
گفتم: برگشتی از سفرت هیچ تعریفی نکن.
گفت: حلالمون کن.
گفتم: خودم اشتباه کردم.
گفت: پویا میخوام.
گفتم: نیست. دیگه تموم شد.
گفت: پویا!
گفتم: گریه نکن. بسه! بابا برمیگرده فردا.
گفت: پویا!
گفتم: تمومش کن. کافیه.
گفت: گلوم درد میکنه. آب!
باز
۱
سفر به دور اتاق سفر است ولی نیاز به پول، فراغت چند روزه یا ویزا ندارد. سفری مجانی، بیتحرک و بدون ویزاست برای بیپولها، خستگان و دارندگان پاسپورت کشوری از جهان سوم. سفریست که همسفرت با توست، همینجا کنارت خوابیده و با هم هستید، ولی اگر سر انتخاب بین دبیمال و رویال آلبرت هال به توافق نرسیدید، میتوانید همینطور در آغوش یکدیگر در صلح و آرامش هر کدام به مقصد خود بروید. سفر به دور اتاق چیز زیادی نیاز ندارد و کمتر بهانهای برای سفر
چقدر این روزا همه چی قاطی شده نه؟
سفر تو، نبودن من، جدایی بهار و امیر، بارداری ژیلا، پیدا شدن سیگار تو کلاس، خوب کار نکردن پکیج خونه، یاد خاطرات گذشته، دی ماه نحس ۹۲، شکستنم.
چقدر اینروزا یاد گذشته میکنم. میدونم درست نیست بحث کردنش اما اگه اون تصادف لعنتی نبود الان همه چی یه جور دیگه بود.
دوشنبه برای مدت زیادی رفتی سفر و من بازهم نتونستم درست حسابی ببینمت. چند وقته درست حسابی همدیگه رو ندیدیم؟هوم؟
خیلی وقته دیدارهامون یک ساعته شده. خیلی وقته
ابراز علاقه کردن به همسر زمانی که کنارمان نیستند تنها از یک راه قابل انتقال است جز تماس تلفنی و تماس تصویری یا ایمیل و ... بی شک متوجه اید که شبکه های اجتماعی همچون واتساپ ، اینستاگرام و تلگرام مکانی برای تبادل نظر و دور هم بودن و شایع ترین طریقه ارتباطی فعلی هستند و به همین مناسبت ما عکس متن دار یا همان عکس نوشته های جالب و جدید برای در میان گذاشتن و تبریک و تشکر برای عکس پروفایل همسر در اختیار شما قرار داده ایم
اگر به دنبال عکس
راهکارهایی برای کاهش کمردرد در سفر
شاید بارها پیش آمده است که با وجود رعایت تمامی نکات برای سلامتی خود، در سفر با درد هایی در کمر و پاها ناشی از پیاده روی و نشستن طولانی مدت، سبب شده باشد که از سفرت لذت نبرده باشی و ندانی که باید برای درمان کمر درد چکار کنیم.
کمردرد و پا درد، سن و سال نمیشناسد و به سراغ همه ما آمده است. خیلی از ماها که هیچ مشکلی در ستون فقرات و یا مفاصل خود نداریم نیز با این دردها رو به رو میشویم.داشتن این دردها برای خیلی ها طبی
کار خدا رو ببین!
داری رانندگی می کنی، یهو می بینی لاین کناری خلوت شده
سریع راهنما می زنی و خوشحال وارد اون لاین میشی.
اما انگار دنیا باهات سرِ لج داره...
الان لاین قبلی خلوت شده و لاینی که واردش شدی شلوغ تره
این اتفاق وقتی که میخوای زمان سفرت رو هم انتخاب کنی اتفاق میوفته
یه وقتی رو انتخاب می کنی که به نظرت میاد همه اون ساعت رو انتخاب نمی کنند اما وقتی وارد جاده میشی می بینی از قضا اونها هم همین ساعت رو انتخاب کردند...
چرا؟؟
خب اونها هم مثل تو
در یک جنگل ان دور دست ها حیواناتی زندگی می کردند
بین این حیوانات یک جغد دانایی بود.
حیوانات جنگل هر سوالی داشتن ازجغد پیر می پرسیدند.
جغد همش در حال سفر به جا های مختلف بود تا به علم خودش اضافه کند.
یک روز جغد پیر تصمیم می گیرد به شهری که انسان ها در ان زندگی می کنند سفر کند.
جغد دانا تصمیمش را عملی می کند و می رود به شهر
یک هفته می گزرد
حیوانات جنگل می بینند که جغد دانا هنوز برنگشته است. انها خیلی ناراحت می شود و دور هم جمع می شوند تا ببینند باید چ
دوست داشتم امروز بریم پیادهروی جاماندگانِ اربعین.
با اینکه وقتی مصطفی نبود گفتم من دیگه جاماندگان نمیرم و ...
و چند روزه هم هی میگم من دیگه اربعین کربلا نمیرم و ...
آخه ناراحتم. احساس میکنم این همه بیتوفیقیم به خاطر اینه که یه فرزند ناخلفم... پدرم از دستم ناراحته. یعنی درست فکر میکنم؟ نمیدونم آیا امامحسین(ع) میخواد من رو ادب کنه؟ اصلا نمیتونم وضعیت خودم رو تحلیل کنم! کمک!!!
گرچه همسر پیامک داده: "ببین جوری جمیت داره میاد ک انگا
رانندگی در تابستان
وقتی دمای تابستان خیلی زیاد است ، بهتر است ماشین داشته باشید. این شلوغ ترین زمان سال است که مردم برای تعطیلات خود سفر می کنند. در اینجا 10 نکته برای ایمن تر کردن سفر خود آورده شده است.10 نکته مفیدبرای سفر خود برنامه ریزی کنید. اگر قصد سفر با اتومبیل در تابستان را دارید ، بهتر است سفر خود را برنامه ریزی کنید. پیش بینی هوا را برای مکان هایی که می خواهید بازدید کنید ببینید و از بروز مشکلات جلوگیری کنید. از شرایط ترافیکی و ترافی
عزیز دل، امروز قلب ها، پیکر پاکت را تشییع کردند. محشری بود. اقیانوس عشق و قدردانی مردم پیکر ت را تا جایگاه آرامش ابدی ت بدرقه کردند. شهادتت مبارک.
پرنده ای که پر پرواز گرفت در لانه ماندنش سزاوار نیست. اکنون همه آسمان جولانگاه توست. سبکبال سیر کن. آسمان به خود می بالد که همچون تویی را در آغوش دارد.
مرد بزرگ، اسطوره ظلم ستیزی و آزادگی، سفرت قرین رحمت.
می دانی سردار، دنیا تا بوده قهرمان ها آمده اند و رفته اند. اسطوره ها کم نبوده اند اما پهلوان زنده
عزیز دل، امروز قلب ها، پیکر پاکت را تشییع کردند. محشری بود. اقیانوس عشق و قدردانی مردم پیکر ت را تا جایگاه آرامش ابدی ت بدرقه کردند. شهادتت مبارک.
پرنده ای که پر پرواز گرفت در لانه ماندنش سزاوار نیست. اکنون همه آسمان جولانگاه توست. سبکبال سیر کن. آسمان به خود می بالد که همچون تویی را در آغوش دارد.
مرد بزرگ، اسطوره ظلم ستیزی و آزادگی، سفرت قرین رحمت.
می دانی سردار، دنیا تا بوده قهرمان ها آمده اند و رفته اند. اسطوره ها کم نبوده اند اما پهلوان زنده
بعد از دو روز ترک خونه و بیست هزار قدم، پیاده روی - به گواهی pedometer - خسته، داغون و صد البته گرسنه رسیدم در ساختمون. میدونستم دخترداییم امشب رو مهمون شریف هست، با این وجود پیشنهاد شام خاله، دایی و دوستام رو رد کردم تا دومین شب تنهایی رو تجربه کنم. داخل ساختمون که شدم یک راست رفتم سمت آسانسور. هرچی دکمه اش رو فشار دادم تغییری نکرد. با خراب / قفل دیدن آسانسور دنیا روی سرم خراب شد ولی چاره ای هم نبود. بیشتر از دویست پله بالا رفتم، از یه جایی به بعد حوص
تک درختی تنها شدم در پهنهی بیکران کویری خشک وقتی بالهایم را چیدند... گیسوانم را به باد سپردم دستی بر آسمان کشیدم جهان آبی، در بیکران چشمانم جا گرفت... دل کندم از همه و دل سپردم به صادقانهی موّاج و یکرنگ شنهایش به شکوه تنهاییاش به دلفریبی هوهوی بادش فکرم را به دست بادش سپردم که هر چه میخواهد بر سرش آورد رهایی و پرواز را در عمق ریشههایم دفن کردم سفت و سخت پاهایم را به خاک گره زدم و رهایی را... رهایی را به پهنهی خیال کشاندم... از آن
سلام
اسطوره تفکر و معرفت!
اسطوره زنده!
شیرمرد!
ژنرال صلح!
حاج قاسم سلیمانی!
امیر دل ها!
پهلوان زنده!
ژنرال ظلم ستیزی و آزادگی!
مرد بزرگ!
حقیقت و مردانگی!
سرباز مدافع امنیت و آرامش میهن!
عزیز دل، امروز قلب ها، پیکر پاکت را تشییع کردند. محشری بود. اقیانوس عشق و قدردانی مردم پیکر ت را تا جایگاه آرامش ابدی ت بدرقه کردند.
حاج قاسم! شهادتت مبارک.
خداحافظ مرد عشق و صلح. خداحافظ مرد بااخلاص. خداحافظ نماد قدرت و افتخار ایران.
پرنده ای که پر پرواز گرفت در
دوست داشتم امروز بریم پیادهروی جاماندگانِ اربعین.
با اینکه وقتی مصطفی نبود گفتم من دیگه جاماندگان نمیرم و ...
و چند روزه هم هی میگم من دیگه اربعین کربلا نمیرم و ...
آخه ناراحتم. احساس میکنم این همه بیتوفیقیم به خاطر اینه که یه فرزند ناخلفم... پدرم از دستم ناراحته. یعنی درست فکر میکنم؟ نمیدونم آیا امامحسین(ع) میخواد من رو ادب کنه؟ اصلا نمیتونم وضعیت خودم رو تحلیل کنم! کمک!!!
گرچه همسر پیامک داده: "ببین جوری جمیت داره میاد ک انگا
سلام
اسطوره تفکر و معرفت!
اسطوره زنده!
شیرمرد!
ژنرال صلح!
حاج قاسم سلیمانی!
امیر دل ها!
پهلوان زنده!
ژنرال ظلم ستیزی و آزادگی!
مرد بزرگ!
حقیقت و مردانگی!
سرباز مدافع امنیت و آرامش میهن!
عزیز دل، امروز قلب ها، پیکر پاکت را تشییع کردند. محشری بود. اقیانوس عشق و قدردانی مردم پیکر ت را تا جایگاه آرامش ابدی ت بدرقه کردند.
حاج قاسم! شهادتت مبارک.
خداحافظ مرد عشق و صلح. خداحافظ مرد بااخلاص. خداحافظ نماد قدرت و افتخار ایران.
پرنده ای که پر پرواز گرفت در
سلام :)
شده تا حالا وقتی یه اتفاق بد براتون میوفته برای بار چندم، به خودتون بگید از شانس منه؟ من بدشانسم من دستم نمک نداره؟
من دارم سعی میکنم این جمله رو از زندگیم حذف کنم چون فکر میکنم با گفتنش فقط دارم از زیر بار مسئولیت اون اتفاق که باعث وبانیش بی دقتی و سهل انگاری من بوده شونه خالی میکنم.
مثلا من سه بار در زندگی تجربه زندگی در خوابگاه رو داشتم، یکبار در دوره کارشناسی به مدت یک ماه، یکبار در دوره کارشناسی ارشد که فقط آخر هفته ها میموندم و به
چالش نامه که آقاگل آغاز کردن و آقای صفایینژاد دعوت. ممنون از هردو.
+این نامه احتمالاً برای هیچکس معنایی نداشته باشه، مگر اینکه دکتر هو و سوپرنچرال رو دیده باشه. فلذا ارجاعها هم به شخصیتهای این دو سریاله. امیدوارم بعد دیدن نامه جوگیر نشید برید دانلود کنید. اصن به نظرم نخونید نامه رو. نمیدونم باز.
...........................................................................
هجده نوزده سال بیشتر نداشتم. همهچیز تازه بود. همهچیز ترسناک بود. زندگی ترسناک بود. زندگی پایش ر
تور ارمنستان رو از توریاب بخر و اگه قیمت تور ارمنستان رو دیدی تعجب نکن که چرا انقدر نرخ پایین هست؛ مهمترین علت پایین بودن قیمت تورارمنستان کایت، بیواسطه بودنش هست و پرواز چاتری که به ارمنستان داریم. ما تا ارمنستان باهات هستیم و به فرودگاه که رسیدی.به استقبالت میایم و با ترانسفر ویژه به هتل درجه یک چهار ستاره یا پنج ستاره میریم. برای رزرو تور ارمنستان به سایت کایتکه اومدی به قسمت تور در بالای صفحه برو و تور ارمنستان رو انتخاب کن و آما
هموطنان در فرمانده پلیس راه ویژه شرق استان تهران گفت: با توجه به ضرورت انجام عملیات ترمیم و بهسازی سیستم های روشنایی در این محور، جاده هراز از ساعت ۲۱ دوشنبه بیست و چهارم تیر ماه بسته می شود.
سرهنگ سیاوش محبی روز دو شنبه در گفت و گو با ایرنا اظهار داشت: این انسداد در کیلومتر ۲۰ در محدوده تونل وانا اجرایی می شود و از ساعت ۲۱ دوشنبه ۲۴ تیرماه تا ساعت ۵ صبح سه شنبه ۲۵ تیر ماه ادامه خواهد داشت.
وی با اشاره به مسیر جایگزین اظهار داشت: هموطنان در زم
برای سفر باید چه وسایلی همراه ببریم؟
وقت جمعکردن وسایل مورد نیاز سفر که میشود، خیال میکنیم اگر تمام اتاقمان را با خودمان نبریم، این سفر، سفر نمیشود. هر طور شده آنها را در کیف و چمدانمان میچینیم، اما باز معمولا چیزهایی بیرون میمانند و به زبان بیزبانی میگویند: اگر ما را با خودت نبری، سفرت زهر میشود.
انتخاب وسایل مسافرت برای بعضیها شبیه به یک دوراهی سخت است، اما بعضیها هم از قبل چک لیست سفر را متناسب با نوع سفرشان نوشت
امروز خیلی خسته و داغون بودم دیشب مهمان داشتیم وسط اسباب کشی و بدبختی، غذادرست کردم چون اجی درگیر کارهای خونه جدید و من نیستم که بخوام کمکی بهش بکنم خیلی هم شاکی از دستم، خوب تقصیر من چیه یک ماه رفته سفر برگشته چه انتظاری داشته از من؟ تنهایی بشینم وسیله جمع کنم؟ بهشم دوسه بار گفتم سفرت رو کوتاه کن زود بیا تو مادر نیستین که من چه کنم تنهایی؟ من برم سرکار نمیتونم کمکی بهتون بکنم توانی برام نمیمونه و...
دیگه غذا درست کردم و سفره رو پهن کردم وپری
ســـــــــــــــلام
بعدازمدتی دوباره اومدم
ببخشید اگه رفت و آمدم کم شده
صادقانه بگم دلیلش.
روحیه خوبی نداشتم
ازکجا شروع کنم
گفته بودم تنها جایی ک ارومم کنه وبلاگمه
کلی دلگیرم.از همه ووووو همه
روزگار بلایی سرم برد که کلا نمی دونم زنده ام یانه...
خیلی چیزا یادم رفت بعضی ها فراموشم شدن
کاش الزایمرم شدیدتر می شدتافراموش می کردم...
هیــــــــــــــس
خیلی وقته مرده ام دوستان
...اره خیلی وقت است مرده ام...دلــــــم می خواهد ببارم،کسی نپر
معتبر ترین نکته درون فصل انتصاب کیف مدرسه، سبک درحیات بودن دم می باشد چین با افزودن وسایل و کتاب ها جبر مضاعف قسم به عالم دانشپایه ناوارد نکند. اگر قسم به نکات گفته شده مداخل بالا توجه کرده باشید مساوی نکته سر پیکار خرید سوگند به حین استعاره شده است. میتونید یک کولهی روزانهی قطع غم هماره بخرید اما اگر خودِ کولهپشتی یک صغیر داشته باشه از مزایای اتصال کولهی کم سال سوگند به کولهی ننه بهرهمند خواهید شد، که علی الاتصال میتونه خارج کولهی ریشه واب
سلام
یه پسری بود.
خونشون چسبیده به خونه مادربزرگش بود. از وقتی یادشه اونجا بودن. خیلی خونه مادربزرگش میرفت.
یادش میومد که بچه تر که بود، خیلی رفت و آمد مردم تو خونه مادربزرگش زیاد بود.
پدر بزرگش رو زیاد یادش نمیومد و ولی یادشه که یک آدم بد اخلاق بود. فقط همین.
مادربزرگش یه اتاق تاریک داشت که توش وسایل عجیب غریبی بود. مردم صف میکشیدن و دونه دونه اون تو میرفتن. یکی دو ساعت در روز. ولی بعد یه مدتی دیگه این رفت و آمد ها متوقف شد. بعد از مرگ پدربزرگ.
۱۵
بیوگرافی مختصر پروفسور اسماعیل حسین زاده بوانلو
الگویی علمی، سخت کوش، وطن دوست
اسماعیل در سال ۱۳۲۵ در یکی از مراتع ییلاقی روستای بوانلو، به نام صفرآقا، واقع در منطقه کوهستانی بین شیروان (ایران) و عشق آباد (ترکمنستان)، در یک چادر مشکی گله داری که از موی بز درست شده بود، متولد شد. در آن زمان، گله داری سنتی، یعنی چادر نشینی و مهاجرت بهمراه دام بین مراتع ییلاقی (واقع در نواحی کوهستانی بجنورد و شیروان و قوچان) در تابستان و مراتع قشلاقی (واقع در م
درباره این سایت